صفحه قبل 1 صفحه بعد

پارسی وب ایرانیان

پارسی وب ایرانیان

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

امکانات

ورود اعضا:

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 34
بازدید ماه : 243
بازدید کل : 385934
تعداد مطالب : 169
تعداد نظرات : 192
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->


کد آهنگ هاي داريوش


پارسی{شهید عبدالقهار عاصی}

گل نیست، ماه نیست، دل ماست پارسی ‏
غوغای کُه، ترنم دریاست پارسی ‏
از آفتاب معجزه بر دوش می کشد ‏
رو بر مراد روی به فرداست پارسی ‏
از شام تا به کاشغر از سند تا خجند ‏
آئینه دار عالم بالاست پارسی ‏
تاریخ را، وثیقه ی سبز شکوه را ‏
خون من و کلام مطلاست پارسی ‏
روح بزرگ و طبل خراسانیان پاک ‏
چتر شرف چراغ مسیحاست پارسی ‏
تصویر را، مغازله را و ترانه را ‏
جغرافیایی معنوی ماست پارسی ‏
سرسخت در حماسه و هموار در سرود ‏
پیدا بود از این ، که چه زیباست پارسی ‏
بانگ سپیده ، عرصه ی بیدار باش مرد ‏
پیغمبر هنر، سخن راست پارسی ‏
دنیا بگو مباش، بزرگی بگو برو ‏
ما را فضیلتی است که ما راست پارسی ‏

شهید عبدالقهار عاصی

 

 

زندگی

عبدالقهار عاصی‌، در سال 1335 خورشیدی در روستای «مليمه» از توابع ولایت پنجشیر دیده به جهان گشود و درهمان جا بزرگ ‌شد. او در شهر کابل درس ‌خواند و به عنوان یک شاعر آگاه و مبارز مسلمان در دهه شصت و اوايل دهه هفتاد خورشيدی‌ ظهور کرد. 

عاصی شاعری بود نوگرا که در قالبهای کهن نيز می‌سرود. او شاعرمردم دوست و دردمندی بود که به جهاد شکوهمند ملت مسلمان افغانستان عشق می ورزید و در این رابطه شعر های وزینی سرود. 

قهارعاصی، شاعرعصیان گر و مجاهد افغان برای آزادی و آزادگی سرود، سر افراز زندگی کرد و در میان مردم و با مردم سرو قامتش به خاک و خون غلتید.

عاصی هنگام جنگ های کابل مجبور به مهاجرت به ایران شد، اما در ایران کسی به او اقامت نداد و دوباره به کابل بازگشت تا این که دراثر اصابت راکت به خانه اش درتاریخ (6/7/73) به شهادت رسید. روحش شاد.

 

آثار

"مقامه گل سوری‌"، "لالايی برای مليمه‌"، "ديوان عاشقانه باغ‌"، "غزل من و غم من‌"، "تنها ولی هميشه‌"، "از جزيره خون‌" و "از آتش از بريشم‌"، شش مجموعه شعر عاصی است و "آغاز يک پايان‌" خاطرات اوست از جريان سقوط کابل به دست اشرار و جنگهای داخلی‌.

نويسنده: مانیا تاريخ: 31 آبان 1384برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

آرام بخواب کوروش

آرام بخواب کوروش!
دشمنان فرزند نمایت
تشنگی خاک به معرفت را
در آب غرق خواهند کرد
آوازه ات اگر چه بلند
و فرامین ات اگر چه جهانی
اندیشه هایت اگر چه انسانی
اما خصم بداندیش ات
حتی به سهم ناچیز تو
از دنیای خاکی هم رحم نمی کند
آرام بخواب کوروش!
اگر دو هزار و پانصد سال
آسمان آبی
به تماشای مقبره ات می بالید
از این پس
آبی آب، تو را در آغوش خواهد کشید
آرام بخواب کوروش!
اگر روزی دختران و زنانت را
با حقارت و اسارت
در بیابانهای خشک و سوزان
به نمایش میگذاشتند
امروز نیز آن تاریخ
در بیابانهای زرق و برق گرفته
تکرار میشود
آرام بخواب کوروش!
اگر روزی بیگانگان
خاکت را به توبره میکشیدند
امروز سفیران غم و نکبت
خود این کار را میکنند...
چه سر گذشت غم انگیزیست کوروش!
فرزندان بی انصافت
مهربانی تو را کجا جا گذاشته اند؟
گویا فراموش کردن
ندای جهانی صلح تو
برای فرزندانت
آسانتر از گردن نهادن
به خشم تمدنسوزان بوده است.
چگونه در خرابه های تو
و در بقایای کتیبه های نابود شده ات
بر دشمنان زبون نماز گزارم... 



 

نويسنده: مانیا تاريخ: 25 آبان 1384برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

چکامه ای از عارف قزوینی

عارف قزوینی در سال 1300ه.ق در قزوین به دنیا آمد پدرش ملا هادی از وکلای قزوین بوده و به شغل وکالت اشتغال داشته است عارف صرف و نحو عربی و فارسی و علوم متداوله را در قزوین فرا گرفته و در ادبیات تمرین نموده و علاوه بر این به فرا گرفتن علم موسیقی پرداخته و در این فن مهارتی تام پیدا کرده بود عارف با داشتن صورت دل نشین و آواز خوش علم موسیقی را نیز فرا گرفت . وی در سن 16 سالگی وارد تهران شد و خیلی زود به در بار مظفرالدین شاه راه پیدا کرد بعد از یک سال به زادگاه خویش ( قزوین ) مراجعت نمود و به دختری علاقه پیدا کرد و با وجود مخالفت پدر دختر ، مخفیانه او را یه عقد خود در آورد و هنگامی که پدر دختر با خبر می شود در صدد آزار و اذیت عارف بر می آید عارف قزوینی به رشت می رود و یک سال در آن شهر زندگی می کند و با وجود عشق و علاقه ای که نسبت به همسر خود داشت ناچار به طلاق دادن او رضایت می دهد در سال 1323 ه. ق وارد بیست و سومین بهار زندگی خود می شود که مصادف با آغاز زمزمه نهضت مشروطه نیز بود که در سراسر ایران به گوش می رسید عارف قزوینی که جز وطنش دیگر به هیچ چیز علاقه نداشت ، مشروطه را برای ایران مفید می دانست و برای رسیدن به اهداف خود از هیچ عملی دریغ ننمود ، غزلیات سیاسی و تصنیف های آزای خاهی او به گوش می رسید عارف پس از کسالت های روحی و جسمی فراوان در حالی که دوستانش گرداگرد او جمع بودند به سال 1352 ه.ق جان به جان آفرین تسلبم نمود

بنام آنکه در شانش کتاب است
چراغ راه دینش آفتاب است
 مهین دستور دربار خدایی
شرف بخش نزاد آریایی
دوتا گردیده چرخ پیر را پشت
 پی پوزش به پیش نام زردشت
به زیر سایه ی نامش توانی
رسید از نو به دور باستانی
زهاتف بشنود هرکس پیامش
چو عارف جان کند قربان نامش
شفق چون سر زند هر بامدادش
پی تعظیم خور شادم به یادش
چو من گر دوست داری کشور خویش
ستایش بایدت پیغمبر خویش
به ایمانی ره بیگانه جوئی
رها کن تا کی این بی آبرویی
به قرن بیست گر در بند آیی
 همان به ، دین بهدینان گرائی
 به چشم عقل آن دین را فروغ است
 که خود بنیان کن دیو دروغ است
چو دین کردارش و گفتار و پندار 
 نکوشدبهتر ازیک دین پندار
در آتشکده ی دل بر تو باز است
درآ، کاین خانه ی سوز و گدازاست
 هر آآن دل که ، نباشد شعله افروز
به حال ملک و ملت نیست دلسوز
در این آتش اگر مامن گزینی
 گلستان چون خلیل ، ایران ببینی
در این کشور چه شد این شعله خاموش
 فتادی دیگ ملیت هم از جوش
 تو را این آتش اسباب نجات است
در این آتش نهان آب حیات است
چنان یک سر سرا پای مرا سوخت
که باید سوختن را از من آموخت
اگر چه از من بجز خاکستری نیست
برای گرمی یک قرن کافی است
چه اندر خاک خفتم زود یا دیر
توانی جست از آن خاکستر اکسیر
به دنیا بس همین یک افتخارم
که یک ایرانی والا تبارم
به خون دل نیم زین زیست، شادم
که زردشتی بود خون و نژادم
در دل باز چون گوش تو و راه
بود مسدود، باید قصه کوتاه
کنونت نیست چون گوش شنفتن
مرا هم گفته ها باید نهفتن
 بسی اسرار در دل مانده مستور
که بی تردید بایستی برم گور

نويسنده: مانیا تاريخ: 5 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

به کوروش چه خواهيم گفت؟

به کوروش چه خواهيم گفت؟

اگر سر بر آرد ز خاک

اگر باز پرسد ز ما

چه شد دين زرتشت پاک

چه شد ملک ايران زمين

کجايند مردان اين سرزمين

به کوروش چه خواهيم گفت؟

اگر ديد و پرسيد از حال ما

چه کرديد بُرنده شمشير خوش دستتان

کجايند ميران سر مستتان

چه آمد سر خوي ايران پرستي

چه کرديد با کيش يزدان پرستي

به شمشير حق ، نيست دستي

که بر تخت شاهي نشسته است ؟

چرا پشت شيران شکسته است ؟

در ايران زمين شاه ظالم کجاست ؟

هوا خواه آزادگي ،

پس چرا بي صداست ؟

چرا خامش و غم پرستيد، هاي

کمر را به همت نبستيد، هاي

چرا اينچنين زار و گريان شديد

سر سفره خويش مهمان شديد

چه شد عِرق ميهن پرستيتان

چه شد غيرت و شور و مستيتان

سواران بي باک ما را چه شد

ستوران چالاک ما را چه شد

چرا مُلک تاراج مي شود

جوانمرد محتاج مي شود

چرا جشنهامان شد عزا

در آتشکده نيست بانگ دعا

چرا حال ايران زمين نا خوش است

چرا دشمنش اينچنين سر کش است

چرا بوي آزادگي نيست، واي

بگو دشمن ميهنم کيست، هاي

بگو کيست اين ناپاک مرد

که بر تخت من اينچنين تکيه کرد

که تا غيرتم باز جوش آورد

ز گورم صداي خروش آورد

به کوروش چه خواهيم گفت؟

اگر سر بر آرد ز خاک ...

 

 

: از سیاوش

نويسنده: مانیا تاريخ: 30 آبان 1385برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ایرانم آرزوست شعری از :استاد مصطفی بادکوبه ای هزاوه ای

 

در سوگ عشق دیده ی گریانم آرزوست

در ماتم وطن دل سوزانم آرزوست

در خون نشسته دفتر پر برگ خاطرات

ای غم برو که پیری ونسیانم آرزوست

آزادی اربهانه ی قتل است وظلم وجور

عمری نشسته گوشه ی زندانم آرزوست

مستی اگر زباده ی حب الوطن بود

آن نعره های دلکش مستانم آرزوست

میدان مرگ دار مجازات عشق خلق

رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست

تا چند گریه در غم موهوم این و آن

شادی برای ملت ایرانم آرزوست

گلخنده های ما چه بود خار چشم خصم

گفتار شادو چهره ی خندانم آرزوست

از نسل کاوه هایی که امید زمانه اند 

مردی به دادخواهی یارانم آرزوست

 
نويسنده: مانیا تاريخ: 5 آذر 1385برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

آزادگان پارسي براي دوستي دوباره با تمدن و فرهنگ پارسي خود و مبارزه با کينه توزان سرزمين اجداديمان همراه و همصدا شويد

نويسندگان

لينکهاي روزانه

آخرين مطالب ...

» قومیت های ایران همه آزادند بخوانند!!
» عجایب معماری جهان باستان
» کوه آتش رامهرمز
» بدبینی ایرانیان نسبت به حکومت عمر
» فرمان به آرتش ایران: پیش به سوی قسطنطنیه
» نوزدهم آبان سال 518 پیش از میلاد: گشایش آبراه دریای سرخ به رود نیل
» موزه مولانا، پرجاذبه‌ترين مقصد گردشگري ترکيه
» آشنایی با سرداران ایران
» کتله خور، بهشت ناشناخته ایران
» گزارش تصویری و معرفی قلعه‌ی صخره‌ای بهستان
» شناسايي سکونت‌گاه انساني در کوه‌هاي نقش رستم
» چرا ما ایرانیان برای تخریب آثار بی تابی می کنیم؟
» بنای گور دختر * تنگ ارم * برازجان * استان بوشهر
» تپه باستانی دوزین
» مردی که هیچ گاه، سر خم نکرد
» کشف نخستین سنگ نگاره های باستانی در مازندران
» کشف بقایای یک کوره و آثار معماری در کاوش های بازگیر
» سروده دکتر بادکوبه ای در ستایش فردوسی
» نامه بزرگمهر به انوشیروان
» قلعه بابک خرمدین
» داستانی زیبا درمورد کوروش کبیر!
» سورنا و پيرزن
» با آثار باستانی ایرانی در موزه لوور پاریس آشنا شوید
» قنات 2500 ساله گناباد یکی از عجایب تمدن ایران
» غار عظیم کتله خور؛ زیباترین غار جهان (تصویری)
» پالنگان؛ روستایی زیبا اما فراموش شده
» قصری كه برای شیرین بنا شد!
» کتله خور، بهشت ناشناخته ایران (+عکس)
» نمونه اشیاء مکشوفه مسیر دیوار بزرگ گرگان
» مردی که هیچ گاه، سر خم نکرد